اشعار شهریار
جوانی حسرتا با من وداع جاودانی کرد
وداع جاودانی حسرتا با من جوانی کرد
اشعار شهریار
بهار زندگانی طی شد و کرد آفت ایام
به من کاری که با سرو و سمن باد خزانی کرد
اشعار شهریار
قضای آسمانی بود مشتاقی و مهجوری
چه تدبیری توانم با قضای آسمانی کرد
اشعار شهریار
شراب ارغوانی چاره رخسار زردم نیست
بنازم سیلی گردون که چهرم ارغوانی کرد
اشعار شهریار
هنوز از آبشار دیده دامان رشک دریا بود
که ما را سینه آتشفشان آتشفشانی کرد
اشعار شهریار
چه بود ار باز می گشتی به روز من توانائی
که خود دیدی چها با روزگارم ناتوانی کرد
اشعار شهریار
جوانی کردن ای دل شیوه جانانه بود اما
جوانی هم پی جانان شد و با ما جوانی کرد
اشعار شهریار
جوانی خود مرا تنها امید زندگانی بود
دگر من با چه امیدی توانم زندگانی کرد
اشعار شهریار
جوانان در بهار عمر یاد از شهریار آرید
که عمری در گلستان جوانی نغمه خوانی کرد
اشعار شهریار
اشعار حافظ
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است
اشعار حافظ
گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است
اشعار حافظ
افسوس که شد دلبر و در دیده گریان
تحریر خیال خط او نقش بر آب است
اشعار حافظ
بیدار شو ای دیده که ایمن نتوان بود
زین سیل دمادم که در این منزل خواب است
اشعار حافظ
معشوق عیان میگذرد بر تو ولیکن
اغیار همیبیند از آن بسته نقاب است
اشعار حافظ
گل بر رخ رنگین تو تا لطف عرق دید
در آتش شوق از غم دل غرق گلاب است
اشعار حافظ
سبز است در و دشت بیا تا نگذاریم
دست از سر آبی که جهان جمله سراب است
اشعار حافظ
در کنج دماغم مطلب جای نصیحت
کاین گوشه پر از زمزمه چنگ و رباب است
اشعار حافظ
حافظ چه شد ار عاشق و رند است و نظرباز
بس طور عجب لازم ایام شباب است
اشعار حافظ
دل نوشته و پیامک
یکی بود ، یکی نبود
من موندم و اون نموند
من دیدم و اون ندید
من خواستم و اون نخواست
من التماس کردم و اون نشنید
من هستم و اون رفته !
من خستم و اون
دل نوشته و پیامک
چه جمله ی غریبی است “فراموشت می کنم”
وقتی تا آخر عمرت با یاد او زندگی می کنی !
دل نوشته و پیامک
روزها بی تو می گذرند
و شب ها با تو نمی گذرند
تمام درد من این است !
دل نوشته و پیامک
روزچون تیر و کمان اگرچه نزدیک
ولی پیوستن ما نهایتش فاصله بود !
من کاناپه ای پوسیده در باران
تو سربازی دورافتاده با گلوله ای در پهلو
چقدر دیر همدیگر را پیدا کردیم !
دل نوشته و پیامک
روز
راستش را بخواهی امروز هیچ اتفاق خاصی رخ نداد
فقط حدود ظهر باران کوتاهی بارید اما زار زار
دل نوشته و پیامک
روز
تو راحت فراموش می کنی
باز دل می بری ، باز دل می بازی
و من به خط کشیدن روی دیوارها ادامه می دهم !
دل نوشته و پیامک
فرو می ریزد عاقبت
سقف خانه ای
که جای خالی ات ستون های آن باشد !
دل نوشته و پیامک
روز
اگر خبری از من نشد نگران نشو
یک فاتحه بخوان !!!
دل نوشته و پیامک
روز
از روزی که تصمیم به رفتن گرفته ای
بلاتکلیفی بین ما موج میزند
مثلا همین دل من
نمیداند با تو بیاید ؟ یا پیش من بماند ؟؟؟
دل نوشته و پیامک
روز
پشت این عکس نمی تواند دیوار باشد
من پشت این عکس با تو قدم زده ام !
دل نوشته و پیامک